سلام افسانه اصلانی، متولد 1371 در شهر شهریار می باشم. در سن 18 سالگی و موقع ازدواج وزنم 75 کیلوگرم بود ولی چاق شدنم بعد از زایمان بود که در سن 19 سالگی به 98 کیلو رسیدم. چون شیرده بودم غذای زیادی مصرف میکردم تا شیرم زیاد بشه.
وقتی چاق بودم کمر درد و زانو درد شدیدی داشتم. هیچ لباس مناسبی برای مهمانی ها و مراسم پیدا نمی کردم و مورد تمسخر بقیه قرار می گرفتم. تصمیم گرفتم خودم رژیم بگیرم. شام رو حذف کردم و ناهارم رو کم کردم و همزمان 3 بار در هفته باشگاه می رفتم. در مدت 3 ماه 20 کیلو کم کردم. خسته شدم ولش کردم و فقط در عرض 2 ماه دوباره 20 کیلو اضافه شدم و کلاً نا امید شدم. برای مراسم عروسی یکی از اقوام رفته بودم خرید لباس تا وارد مغازه شدم خانم فروشنده به من گفت خانم نیا داخل لباس اندازة شما ندارم. خیلی به من برخورد و جلو شوهرم خجالت کشیدم و به فروشنده گفتم سال دیگه میام و میبینی چطور وزنم رو کم کردهام.
دختر عموم خانم پریسا اصلانی متولد 1367 هستند ایشان قبل از ازدواج 60 کیلو بودند و بعد از زایمان خیلی چاق شده بودند. یک بار خودشان را در فیلم عروسی اقوام می بینند و تازه متوجه چاقی زیادشان می شوند و تصمیم می گیرند لاغر شوند. فرداش یکی از اقوام را دیدند که 17 کیلو کم کرده بود و رژیم درمانی کیمیا را به ایشان معرفی کرده بودند. با وزن 103 کیلوگرم رژیم رو شروع کردند. وقتی متوجه شدم که دختر عموم رژیم گرفتند ازشون خواستم رژیمشون رو به من هم بدن ببینم می تونم اجرا کنم یا نه. بعد از 2 هفته که دیدم رژیم سخت نیست به همراه دختر عموم به رژیم درمانی کیمیا مراجعه کردم. دختر عموم 3 کیلو کم کرده بود و من رژیمم رو با وزن 105 کیلو شروع کردم.
در ماه اول 4 کیلو کم کردم. عالی بود خیلی خوشحال شدم و روحیه گرفتم که می تونم لاغر شم. تا قبل از عید 15 کیلو لاغر شدم و برای خرید عید خیلی راحت تر بودم و موفق به پیدا کردن لباس و مانتوی مناسب شدم. تعطیلات عید به مسافرت رفتم ولی رژیمم رو حتی در مسافرت رعایت کردم و بعد از تعطیلات عید 2 کیلو لاغر شده بودم. بعد از ده ماه وزنم به 74 کیلو رسید و 31 کیلو از وزنم کاهش پیدا کرد. یکی از اقوام در مراسمی که کنار مادرم بود از مادرم خواستند که منو به ایشون معرفی کنند. مادرم گفتند دخترم هستند. خیلی تعجب کردند و باورشان نمی شد چون خیلی لاغر شده بودم.
دختر عمویم هم خیلی خوب لاغر شده بود و با هم رژیم می گرفتیم هر دو به هم روحیه می دادیم و همدیگر رو تشویق می کردیم تا بتونیم رژیم و کاهش وزن را با موفقیت ادامه بدیم. الان جوانتر به نظر می رسم. کمر دردم خوب شده و زانوهام که دیگه اصلاً درد نداره.