با سلام کيوان مدائني متولد 1363 در تهران هستم. بعد از پنجم دبستان دیگر قد و قواره ام مثل بقيه نبود. با اينکه باشگاه کاراته مي رفتم و قهرمان سنگين وزن نوجوانان کشور در رشته کاراته بودم ولي از چاقي رنج مي‌بردم. چاقي من تا خدمت سربازي ادامه داشت. هميشه با خيال راحت مي‌خوردم چون به خودم مي‌گفتم: “ میرم خدمت لاغر مي‌شم”. ولي نشد. با وزن 117 کيلو رفتم و با وزن 134 کيلو گرم برگشتم.

 

بعد از خدمت بود، مشکلات ناشي از درد کمر و زانو منو داشت آزار ميداد. فکر مي‌کردم چونکه ورزش مي‌کنم اين دردها هيچ وقت سراغ من نمي ياد ولي کاملاً اشتباه مي‌کردم. بايد حتما وزن رو کم می‌کردم. اولين توجيهي که براي چاقي خودم داشتم مشکل کم کاري تيروئيد بود. به متخصص غدد مراجعه کردم. با اصرار دکتر رو مجبور کردم که از طريق پرکار کردن تيروئيد منو لاغر کنه. دکتر هم دو تا قرص به من داد. بعد از 5 ماه مصرف قرص اولی باعث شد عوارض آن مثل ضربان قلب شديد، عصبانيت بيش از حد و تعريق زياد، تا مدتها همراهم باشه. قرص دومي هم باعث می شد به شدت سرفه کنم. قطعش کردم.

 

 

به دکتر ديگه‌اي که مراجعه کردم گفت: شانس آوردي تا حالا سکته نکردي. من هم مصرف قرص‌ها روقطع کردم. حالا 124 کيلو بودم و متوجه پر خطر بودن و کم اثر بودن داروها شدم. به فکر راه ديگري افتادم. روزي 2 ساعت ورزش سنگين مي‌کردم . اين کار رو 8 ماه ادامه دادم. بعد از اين مدت 10 کيلو کم کرده بودم ولي حتي 500 گرم ديگه نتونستم کم کنم. ورزش رو کنار گذاشتم. يک ماه گذشت ديدم 3 کيلو اضافه کردم. حالا 117 کيلو بودم.

 

بعد از ورزش شروع به کم خوردن و حذف برنج و برنامه غذايي من در آوردي کردم. اول برنج رو حذف کردم و جاش 3 برابر نون مي‌خوردم. دوم صبحانه 2 بسته کامل ساقه طلايي مي‌خوردم به نيت لاغر شدن. سوم ميوه رو جايگزين شام کردم. ضمنا هيچ سس مايونزي از دست من در امان نبود. بعد از 6 ماه 7 کيلو کم کرده بودم .2 ماه که رژيم رو رها کردم دوباره همون 117 کیلو بودم. فهميدم که رژيم سرخود گرفتن فقط باعث اذيت و سرخوردگي من شده و وزنم هیچ تغيير خاصي نداشت.
يکي از همکارانم به رژيم درماني کيميا مراجعه کرده بود و رژيم مي‌گرفت. افرادي که حدود 3-4 ماه ايشون رو نديده بودند، از لاغر شدنشون تعجب مي‌کردند. اينجوري بود که منم شماره رژیم درمانی رو گرفتم براي آخرين راه و توجيه خودم که اگر لاغر نشدم ديگه مي ذارم به حساب قسمت، به رژیم درمانی کیمیا مراجعه کردم. به من گفتند 39 کیلو اضافه داری. گفتم یا ابالفضل! طی 3 سال برای حدود 20 کیلو کاهش وزنم به هر دری زدم و نتونستم نگهش دارم حالا چطوری می‌تونم 39 کیلو رو کم کنم و نگه دارم؟

 

رژیمم شروع شد. چون من کلا هیچ موقع شام نمی‌خوردم و حالا پنج شنبه شب یک پیتزا برای شام داشتم، برنج داشتم و هرچی دوست داشتم برام تو رژیم می‌گذاشتند، فکر کردم می‌خوان چاقم کنند ولی بعد از 2 هفته که مراجعه کردم دیدم که با تنوع غذاهای رژیمم 2/5 کیلو کم کردم. اینجوری شد که از هر کاری می‌زدم که طبق نوبتم به مطب بیام و خودم رو وزن کنم و رژیم جدیدم رو بگیرم.

 

وقتی که می‌دیدم که نه قرص میخورم، نه ورزش سنگین انجام میدم، نه سختی خاصی میکشم و داره وزنم کم میشه تشویق می شدم به ادامه رژیم. تونستم 40 کیلو تو 10 ماه وزنم رو کم کنم. تو دوره رژيم همسرم مشوق اصلي من بود که در صحيح گرفتن رژيم کمکم مي‌کرد و مراقبم بود. بعد از اون مادرم و مادر همسرم که يک نسخه از رژيم منو داشتند که بتونند محيطي را فراهم کنند تا من رژيم رو راحت تر بگيرم. الان 7 ماه است که وزنم رو کم کردم و به لطف خدا و کمک مشاورم تونستم وزنم رو نگه دارم.

 

حالا کمردرد و زانو دردم کاملا خوب شد. نفس تنگي‌ام از بين رفت. ديگه با خيال راحت لباسامو خودم انتخاب مي کنم. رفته بودم براي ديدن اقوام. پسر عمه و پسرعموهام منو با برادرم اشتباه گرفتند. الان مشکلي که دارم عکس چاقيمه که روي کارت ملي و پايان خدمت منه. هر جا که ميرم تو تشخيص عکسم دچار مشکل ميشن. وقتي يک چاق رو مي‌بينم به هر شکل و بهونه‌اي مي‌خوام راز لاغري و سلامتي خودم رو بهش بگم. يک آدم چاق تو زندگي همه چيزش با بقيه فرق مي کنه و فقط تماشاچي زيبايي‌هاي زندگي و سلامتيه. يک آدم چاق زود پير ميشه.