سلام محمود تاجیانی متولد 1349 در قوچان و ساکن شهریار هستم. چون فرزند آخر خانواده بودم، بیشتر از من مراقبت میکردند و به علت پرخوری از همان کودکی اضافه وزن داشتم. قبل از سربازی وزنم 85 کیلو بود که بعد از پایان دوره خدمت به 70 کیلو رسیدم ولی مجدد وزنم اضافه شد. کم تحرکی به همراه پرخوری هر سال وزنم رو به آرامی افزایش میداد تا سال 85 که وزنم 80 کیلو شد. زمانیکه خودرو خریداری کردم و کارم هم از لحاظ بدنی سبکتر شد افزایش وزنم بیشتر شد. هدیه اول چاقی برای من دیسک کمر بود که سال 1391 دچار شدم و دو سال بعد از آن دیسک گردن هم اضافه شد. همچنین به بیخوابی شبانه، خروپف در خواب، تنبلی و کم تحرکی، تنگی نفس و رفلاکس معده هم دچار شدم. مشکلات فوق به همراه تشویق برادرانم سبب شد که تصمیم بگیرم وزنم رو کاهش بدم.
خواهر زادههام رژیم گرفته بودند، منم از رژیم اونا استفاده کردم. یک ماه اینکار رو انجام دادم ولی تأثیر کمی داشت. رهایش کردم. یک دستگاه دراز و نشست تنتاک که تبلیغش رو دیده بودم سفارش دادم و خریدم ولی هم نتیجه نداشت و هم دیسک کمر مانع انجام دادنش میشد. بعد از 2 ماه تنتاک رو هم رها کردم. خانم برادرم به خانمم همیشه میگفت خیلی چاقی چرا خودت رو لاغر نمیکنی و این موضوع سبب ناراحتی همسرم میشد. همسرم هم اضافه وزن داشتند. تپش قلب و زانو درد گرفته بودند. یک ماه روزی صدبار دراز و نشست با تنتاک انجام میدادند ولی برای ایشون هم نتیجهای نداشت.
همسرم خیلی پیادهروی میرفتند تا لاغر بشن. بعد یک ماه حدود یک کیلو و نیم وزنشون کم شد. ولی شبها پا درد داشتند و نتونستند ادامه بدن. بعد شروع به کم خوری کردند ولی نمیدانستند چه چیزی را کمتر مصرف کنند که باعث شد دچار افت قند و بیحالی بشن. این کار بیشتر از 10 روز ادامه پیدا نکرد. همچنین 2 ماه هر روز باشگاه رفتند. حدود 5 کیلو لاغر شدند ولی خسته شدند و ادامه ندادند.
در محیط کار با آقای مهرداد عمادی همکار بودم که ایشان هم 36 کیلو لاغر شده بودند. دیدن ایشون انگیزه من رو برای کاهش وزن تقویت کرد. آقای عمادی رژیم درمانی کیمیا رو به من معرفی کردند تا منم بتونم وزنم رو کاهش بدم. به اتفاق همسرم برای رژیم مراجعه کردیم. من 98 کیلو بودم که گفتند 28 کیلو اضافه وزن داری و همسرم 88 کیلو که 24 کیلو اضافه وزن داشتند.
یک جلسه آموزش تغذیه دیدیم و رژیممون رو شروع کردیم. هفتهی اول کمی برایمان سخت بود چون باید مراقب مقدار غذاهامون میبودیم ولی بعد از 2 هفته به رژیم عادت کردیم. در ماه اول خودم 6 کیلو و همسرم 4 کیلو لاغر شدیم. چون همسرم هم رژیم داشتند، درست کردن و اندازهگیری غذاها برایمان راحتتر بود. بعد از 4 ماه 18 کیلو وزنم کم شد و به 80 کیلو رسیدم. خروپف و رفلاکس معدهام برطرف شده بود و دیسک کمرم بهتر شد. همسرم نیز با 12 کیلو لاغر شدن به وزن 75 کیلو رسیده بود.
امسال برای ایام تاسوعا و عاشورا به شهرستان رفتم. 25 کیلو لاغر شده بودم. پسر عموهام خیلی تعجب کرده بودند که وزنم کم شده و براشون خیلی جالب بود. موقع صدا زدن همشون منو نصف محمود صدا میزدند. من و همسرم در دوره رژیم حتی تو مهمانی هم مراقب بودیم تا رژیممون رو نشکونیم. حدود 25 کیلو که لاغر شدم بعضی از همکارانم میگفتند دیگه بسه؛ نمیخواد وزنت رو بیشتر کم کنی ولی من میخواستم حتماً به وزن ایدهآلم برسم و رژیم رو ادامه دادم.
هفت ماه بعد از شروع رژیم وزنم به 68 کیلو رسید و موفق به کاهش 30 کیلوگرم شدم. همسرم هم در مدت 6 ماه از وزن 88 کیلو به 68 کیلو رسیدند و 20 کیلو کم کردند. همچنین، دخترم هم با سن 17 سال و وزن 67 کیلو موفق به کاهش 7 کیلو از وزنش و رسیدن به وزن 60 کیلوگرم شد. الان دیگه مشکل دیسک گردن و کمرم برطرف شده، تحرک من بیشتر شده و فرزتر شدهام و اعتماد به نفسم زیاد شده. تپش قلب و درد زانوی همسرم هم از بین رفته.