سلام حامد حیدری نیا متولد 1369 در بندر گناوه و ساکن شیراز هستم. در یک خانواده نسبتا چاق به دنیا آمدم. موقع تولد وزنم 5 کیلو گرم بود ولی در سن 5 سالگی لاغر بودم و در دوره دبستان وزنم طبیعی و از ابتدای دوران راهنمایی شروع به چاق شدن کردم. علتش هم فقط پرخوری بود و کمی فعالیت بدنی، یا به عبارتی تنبلی. اطرافیانم نسبت به این موضوع به من هشدار می دادند ولی من جدی نمی گرفتم. وزنم در دوره دبیرستان تقریبا 90 کیلوگرم بود و در دوره پیش دانشگاهی 98 کیلو بودم که چون پشت کنکور بودم در مدت یکسال وزنم 16 کیلو اضافه شد و به 114 کیلو رسیدم. دیگه هرکی منو می دید تفاوت وزنم رو با سال قبل احساس می کرد.

 

وقتی که امتحان کنکور رو دادم یکم به خودم اومدم. شروع کردم خودم رژیم سر خود گرفتن. هر شب یک ساعت پیاده روی تند داشتم. شام هم یک کم نون و ماست می خوردم. برنج برای ناهار کمتر می خوردم. نزدیک دو ماه این رژیم رو گرفتم و 3-4 کیلو کم کردم و 110 کیلو شدم ولی راضی نبودم چون احساس گرسنگی شدیدی می کردم و اون چیزی که تو ذهنم بود نشد. ماه مبارک رمضان شد و دوباره شروع به پر خوری کردم و بعد ماه مبارک به وزن 115 کیلو رسیدم.

 

گذشت و دانشگاه رفتم. دانشگاهم در شهرستان بود. باز هم هر چه اطرافیانم می گفتند، من اهمیتی نمی دادم. پر خوری من ادامه داشت تا سال چهارم دانشگاه که به 118 کیلو رسیدم. تو یک برنامه تلویزیونی چند نفر را دیدم که وزنشون رو کم کرده بودند و تو این کار موفق بودند. منو خیلی تحت تاثیر قرار داد که اونا تونستند وزنشون رو کم کنند پس من هم می تونم. جرقه کاهش وزن درذهنم زده شد ولی ایام امتحاناتم بود، گفتم بعد از امتحانات شروع کنم و بعد از امتحانات شروع کردم.

 

 

هر کاری نیاز به انگیزه و هدف داره. منم برای کاهش وزنم نشستم و تمام مشکلاتی که چاقی برای من ایجاد کرده بود، مثلا از خودم خسته شده بودم، مشکل در انجام فعالیت روزانه، دیدگاه منفی جامعه، تعریق زیاد و … را در ذهنم مرور کردم و تصمیم جدی برای کاهش وزن بصورت اصولی و زیر نظر متخصص گرفتم. چون قبلا در رژیمی که خودم گرفته بودم یا دیگران پیشنهاد می کردند شکست خورده بودم و می گفتم انجام هر کاری باید طبق اصول و راه خودش باشه.

 

از دوستان و آشنایان پرس و جو کردم، اتفاقا یکی از اونا که لاغر بودند، و تصمیم به افزایش وزن داشتند، رژیم درمانی کیمیا را معرفی کردند، من هم به آنجا مراجعه کردم. طبق عادات غذایی و غذاهایی که دوست داشتم رژیمم تنظیم شد. یعنی غذاهای من فقط سالم شده بودند و مقدارش رو مشخص کرده بودند.

 

رژیم را شروع کردم. اتفاقا روز اول رژیم منزل عمه ام بودم. شیرینی یزدی تعارفم کردند ولی من بر نداشتم. گفتند اشکال نداره همین یکبار رو بخور. گفتم: نه، اگر همین یک بار را بخورم، رژیمم هیچوقت شروع نمی شه. دو هفته بعد از شروع رژیم 2 کیلو 100 گرم کم کرده بودم و تو 1 ماه اول حدود 4 کیلو کم شدم و در ادامه رژیم هم اون مقداری که از من انتظار و توقع داشتند را هر بار که مراجعه می کردم کم می کردم.

 

در رژیم احساس کردم که مقداری ریزش موی من بیشتر شد که با مشاوره کارشناس کیمیا، مشکل ریزش موی من حل شد. خوشبختانه نه گرسنگی داشتم، نه زجر کشیدم. چون تو رژیمم غذاهای آزاد و کالری منفی داشتم و علاوه بر 3 وعده اصلی، 2 میان وعده در روز داشتم. شیر و خرما هم اضافه بر آنها داشتم. پس اصل این رژیم این بود که گرسنگی توش نباشه.

 

وسطای رژیمم که بود از اطرافیانم پرسیدم فکر می کردید بتونم وزنم رو کم کنم. گفتند اولش نه. ولی بعد از یک ماه که دیدیم وزنت رو کم کردی و تصمیم جدی و اراده ات را دیدیم، گفتیم حتما موفق میشی. پس برای موفق شدن باید تلاش کرد و اراده قوی داشت. یکی کاهش وزن در مراجعاتی که داشتم و دیگری تکرار هدفی که داشتم در ذهنم باعث موفقیت من در کاهش وزن شد. با دوستانم بیرون می رفتیم. آنها چیپس و فست فود سفارش می دادند ولی من نمی خوردم و از نخوردنم لذت می بردم. اول که برای کاهش وزنم اقدام کردم برای ظاهر بدنی ام بود ولی بعد از جلسه آموزشی که برام گذاشتند دیگه فقط دنبال ظاهرم نبودم. اصلش سلامتیه. هم به سلامتی برسم هم به ظاهر مناسب.

 

ده ماه طول کشید تا به وزن 78 کیلو رسیدم. این موفقیتم رو یکی از افتخارات زندگی ام می دونم که باعث افزایش اعتماد به نفس و فعالیت اجتماعی من شد. چون فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران هستم و کارمون فیزیکیه، حالا با کاهش وزن تو کارم موفق ترم. دوره رژیمم حدود 11 ماه طول کشید. همین باعث شد عادت غذایی من اصلاح بشه و به نوعی هوس و حرص خوردن برای من کم رنگ شده و مهم اینه که عادت غذائیمون رو تغییر بدیم و اصلاح کنیم. من از غذاهای پر کالری و مضر حس تنفر تو خودم ایجاد کردم و حالا طوری شده که واقعا از ته دلم از این غذاها متنفرم .

 

قبلا باید کل شیراز رو واسه خرید لباس می گشتم. بازم اون چیزی رو که می خواستم، گیرم نمی اومد و همین که وارد مغازه می شدم، فروشنده با دیدن من می گفت: آقا سایز شما نداریم. آخ که چه لحظه بدی بود ولی الان به راحتی هر مدلی که بخوام میتونم بخرم.

 

الان حسرت این رو میخورم که چرا زودتر رژیم نگرفتم و خودم رو ملامت میکنم. یک چاق رو که می بینم غیر مستقیم متوجهش می کنم که منم مثل اون بودم و وزنم رو به سادگی کم کردم و به کیمیا معرفیش می کنم. خیلی ها که می خوان رژیم بگیرند به خاطر ترس از ورزش سنگین این کار رو نمی کنند و منصرف می شن، در حالی که برای کاهش وزن نیازی به ورزش سنگین نیست. اولویت اول با اصلاح غذا خوردنه و ورزش در اولویت های بعدی قرار می گیره، پس نباید از رژیم گرفتن بترسند.