سلام بهنام قربانی متولد 1367 کرج و ساکن رباط کریم هستم. تا سال اول دبیرستان وزن طبیعی و عادی من 85 کیلوگرم بود. چون با دوستان زیاد بیرون می رفتم و از غذاهای فست فود استفاده می کردم وزنم شروع به افزایش کرد. از آنطرف چون دست پخت مادرم خیلی عالی بود و تک پسر بودم، اضافه بر غذاهای بیرون از غذاهای خانه هم زیاد می خوردم. یکی از دوستانم بنام علی نیک نامی اسم تپل رو رو من گذاشت، اسمم بعد از اون شد بهنام تپل.

 

دبیرستانم که تمام شد وزنم 120 کیلو شده بود. تو دوره پیش دانشگاهی دیگه رغبتی به بیرون رفتن با دوستانم نداشتم چون از قد وقواره اونا جدا شده بودم. مادرم مجبور شده بود برام لباس بخره، چون من حوصله خرید لباس رو نداشتم. دیگه لباسی اندازه من به راحتی پیدا نمی شد. بیشتر سفارش می دادم لباس برام بدوزند.

 

صندلی جلو تاکسی باید کرایه 2 نفر را پرداخت می کردم. با اینکه وزنم خیلی زیاد شده بود ولی اصلا به فکر کاهش وزن نبودم. وزنم آنقدر اضافه شد که تا 140 کیلو هم رسیدم. مشکلاتم بیشتر شد. پیاده روی تقریبا برام غیر ممکن بود. خروپفم خیلی بلند بود و تو خواب حرف می زدم. تصمیم گرفتم وزنم رو کاهش بدم. چون هر کس رو می دیدم می گفت ورزش کن درست می شه اول رفتم باشگاه.

 

تو باشگاه زیاد دویدم و حرکات هوازی زیادی انجام دادم که تونستم توی 2 ماه حدود 8 کیلو کم کنم. چون ورزشام سخت بود، از ورزش زده شدم و کم کم باشگاه رو ترک کردم. فقط یک ماه روی وزن 132 کیلو خودم رو نگه داشتم و دوباره شروع به اضافه شدن کردم تا اینکه وزنم به 151 کیلو رسید. صندلی جلو ماشین که می نشستم ماشین کج می شد.

 

 

یکی از دوستانم را دیدم که 14 – 15 کیلو وزنشو کاهش داده بود. ازش پرسیدم چجوری؟ کجا؟ اونم تلفن و آدرس رژیم درمانی کیمیا رو به من داد. زنگ زدم نوبت گرفتم و به کیمیا مراجعه کردم. روترازو که رفتم گفتند 58 کیلو اضافه داری و باید 19 ماهه وزنت رو کم کنی.

 

با خودم گفتم یا ابوالفضل چقدر اضافه وزن! ولی تصمیم برای کاهش وزنم جدی بود. به خودم و کاشناسم قول دادم که رژیم را رعایت و وزنم رو کاهش بدم و با انگیزه رژیم را شروع کردم. مشاوره به من گفته بود که دو هفته اول سخته، اگه تحملش کنی بعد عادت می کنی برات راحت تر می شه. منم دو هفته اول را رعایت کردم و تونستم 2 کیلو کم کنم. واقعا خوشحال بودم چون دیدم دارم نتیجه می گیرم.

 

دوستان و آشنایان که منو می دیدند می گفتند بهنام نمی تونی کم کنی، اگه وزنت رو کم کنی موهات می ریزه، ضعیف می شی، زشت میشی … ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم. و همچنان رژیم را ادامه می دادم. وقتی حدود 15 کیلو وزنم رو کم کردم کاهش وزنم متوقف شد بعد وزنم حدود یک کیلو اضافه شد. خیلی ناراحت شدم فکر کردم دیگه وزنم کم نمی شه. برای مشاوره که مراجعه کردم، مشاور منو راهنمایی کرد و راجع به مقاومت بدن یک مقدار برام شرح دادند و نگرانی من رفع شد و دوباره وزنم شروع به کم کردن کرد.

 

بعد از تعطیلات عید وزن من 2 کیلو کم شده بود برای مشاوره که مراجعه کردم به دفتر، خانم ها را می دیدم که بعضی هاشون رژیم رو رعایت نکرده بودند و وزنشون کم نشده بود منم احساس موفقیت و غرور بهم دست داد. یک روز خیاطی رو دیدم که قبلا برام لباس می دوخت. سلام کردم منو نشناخت. لبخندی زدم و خودم رو معرفی کردم خیلی تعجب کرد با دستاش یک دایره کشید و گفت تو همون بهنام هستی؟!

 

پدرم منو تشویق می کرند و می گفتند تو اراده اش رو داری و می تونی تا آخر برنامه ات رو پیش ببری و به من انگیزه می دادند مادرم هم زحمت تهیه و اندازه غذاهای رژیم را می کشیدند که از زحمتشان تشکر می کنم و می دانم که زحماتشان قابل جبران نیست.

 

در مدت 19 ماه که من بطور مرتب فاصله رباط کریم تا تهران را برای مشاوره و رژیم گرفتن طی می کردم، با کاهش وزن سختی راه برایم آسان می شد و تونستم به وزن 95 کیلو خودم را برسونم یعنی 56 کیلو از اضافه وزنم رو کاهش بدم. چون به نظرم کار بزرگ و سختی رو انجام دادم اعتماد به نفس زیادی پیدا کردم و خدا را شکر می کنم که چون سنم کم بود قبل از اینکه عوارض چاقی روی من اثر داشته باشد تونستم وزنم رو کم کنم.

 

الان یک چاقی رو می بینم تو دلم آه می کشم می گم وای چقدر چاقی بده، منم یک روزی اینجوری بودم؟ بعد پیشش می رم می گم تصمیم نداری لاغر کنی؟ اگر ببینم علاقه داره به کیمیا معرفی اش می کنم.